پسر شجاع شکلاتی حسین بیشتر از آب تشنهٔ لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند
مدرسه عشق
ادامه مطلب ... عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول …. که اول ظلم می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی ، به روی یکدگر ویرانه می کردم . عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم …. عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم عجب صبری خدا دارد …. چرا من جای او باشم ، همین بهتر که خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق بی وجدان را دارد ! عجب صبری خدا دارد خدایا !!! 99669999996669999996699666699666999966699666699
99699999999699999999699666699669966996699666699 99669999999999999996699666699699666699699666699 99666699999999999966666999966699666699699666699 99666666999999996666666699666699666699699666699 99666666669999666666666699666669966996699666699 99666666666996666666666699666666999966669999996 1.) توی كیبوردت دکمه ctrl + f رو فشار بده 2.) توش عدده 9 رو بنویس روزی مردی نزد پزشک روانشناس معروف شهر خود رفت. وقتی پزشک او را دید دلیل آمدنش را پرسید، مرد رو به پزشک کردو از غم های بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد. ماه تولد پسر+ماه تولد دختر=سرنوشت کیهانی!!!فروردین+ فروردین = پیوندی آتشین شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم. تمام شب براي باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم. پس ازِ يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس تو را از بين گل هايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي: دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم. همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم. نمي دانم چرا رفتي؟ نمي دانم چرا؟ شايد خطا كردم و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ،ولي رفتي! و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد نمي دانم چرا ؟ شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم...!!. نتراود اشک درچشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت و به اندازه هر روز، تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد، به همان اندازه که دلت می خواهد آری . . . آرزویم اینست ماه من ، غصه چرا !؟ ادامه مطلب ...
مهتابشبی، باز از آن كوچه گذشتم، درباره وبلاگ ًُMER30 آخرین مطالب نويسندگان پيوندها
|
|||||||||||||||||
![]() |